شب بیست و نهم
راه می رفتم و با خودم می گفتم
قسمش دادم که کاش می شد ببینمت
یک بار دیگر مثل آن روزها که سلام می کنی
همان سرت را تکان می دهی و لبخند می زنی...
چه خوب شد که شد
قسمش دادم که کاش می شد ببینمت
یک بار دیگر مثل آن روزها که سلام می کنی
همان سرت را تکان می دهی و لبخند می زنی...
چه خوب شد که شد