سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صد شب جدایی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شب هفتاد و دوم

    نظر

اهههههه :((((

پستای من کوووو؟؟؟؟

 

اینا که رو کاغذ نوشتم رو دوباره می نویسم:

شب هفتاد و یکم

چه خوب شد یه خبری ازت شدا!!!‌ دیگه داشتم نگران می شدم...

شب هفتادم

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

قسم به عشق که تنها نخواهم ماند

یکی دوشب اگر ز من دوری

هزارشب است برایم لیک غمناک نباید ماند

شب شصت و نهم

امروز خونه بودم و تنها... یاد تو افتادم که چگونه آن روز از تنهایی من... چنین شدیم.

خدایا برای همه چیز شکرت

شب شصت و هشتم

تو اتوبوسم و فکر تو همراه من

انگار صندلی کناری ام نشستی

آنقدر که احساس نزدیکی می کنم

شب شصت و هفتم

:) از طرفت ختم اذاوقع شروع کردم...

چه حس خوبی به آدم می دی

شب شصت و ششم

راه من از تو جدا نیست خوب می دانم

قدری با من بنشین ای بهترین

یادی از ما بکن ای شادی آفرین

همره من شو در این سرمای چنین

شب شصت و پنجم

امروز یک اتفاق خیلی بد افتاد... دانشگاه و مشکلاتش :(

کاش بودی... خیلی بهت نیاز دارم

شب شصت و چهارم

روزهایم در دوری تو همچو شب تاریک است

قلبم با گذر روزها تنگتر می شود

یک روز خوب خواهد آمد خوب می دانم

همان روزی که تو به پیشم بازگردی ای بهترین

شب شصت و یکم

امروز از دور ترا دیدم... یادته گفته بودی وقتی باهات حرف نمی زنه نیگات نکنم؟ خب من یادم نیس :پی

 

چرا بقیه اش را حتی یادم هم نمیاد؟‌:( چرا اینجور شد؟ نشانه چیه؟‌