رها ز غم چو لبخندت ببینم
قنبرک می زنم وقتی ناراحتی
یکی از این روزهاست که اشکم بیاید
همراه من شود در دوری تو
رخت دیدم به خوابی شبانه
قیاسم کردی مهرم به مهر یگانه
یگانه ام باش و در کنارم باش
همزمان برگرد با باد زمستانه
رفتی تو و من نرسیدم به جایی
قسم به دل که دلم برایت تنگ شده
یاد من تو زندگیت جایی داره؟
همیشه به یادتم رفیقم
رمز شادی در توست
قلب من شکسته از دوریت
یار من شو و بازگرد
همسایه ام شو و سایه ام باش
راهم از تو جدا نیست
قلب من برایت آشیانه س
یک شب هم دور از من نباش
همین جا کنارم بمان
رخت بربستم از شهر غم
قدم در راه تو نهادم
یاد تو آباد کرده شهرم
همیشه با منی؛ دوستم
رفتم امروز پشت میز شطرنج
قاصدک آمد و در گوشم خواند
یار رفته است و اشک به چشمان تو است
همتی کن تو و لبخند ببر
رفتن جدایی نیست
قبل از آن که دلها از هم جدا شوند
یک لحظه هم از من دور نیستی
همینجا کنارم احساست می کنم
راه شادی از صبر می گذرد
قبل ار رسیدن نومید نباید شد
یکصد شب راه دشوار پرای چیست؟
هدیه ایست ار جانب دوست
امروز سرم به شدت درد می کرد
و سعی کردم به چیزهای خوب فکر کنم
زیاد سخت نبود
چون تو همیشه در فکرمی