من اینجا
تو آن جا
به فکرت می گذرد روزها
امروز بیشتر از روزهای دیگر اسمت
ذهنم را مشغول کرده بود
صد نامه نوشتم که بفرستم...
کاش خدا به دلت بیندازد اگر ناراحتی خودت بگویی
حسین
نظر
زندگ? حس غر?ب?ست که ?ک مرغ مهاجر دارد
دلم بدجور واسه زندگ?م تنگ شده بود
آخه ?ه نفر چقدر م? تونه مهربون باشه
ممنون
در نمازم لبخندت به ?ادم آمد
حال از من رفت
اشک به مهمانن آمد
در صفحه امشبم
ازالبوم نوشته بود
م?خواهم چند عکس بگ?رم
از خودم
از نمازم
از قرآن خواندنم
از کتاب خواندنم
و ز?رشان
نام ز?با? ترا بنو?سم
شن?ده ام مردمان م? گو?ند
آب نطلب?ده مرادست
ول? حرف زدن با تو
چون ?خ در بهشت
در آتش دور? توست
نمی دانم ریشه اسمت در چیست
شاید در باغ ترقی رشد کرده باشد
که این چنین
خوبی کوچک مرا به
ارتفاع سپیدار رسانیده ای
وقتی تو را آنلاین می بینم
با تمام وجودم میخواهم بهت سلام کنم
ولی صدای تو را
در دلم می شنوم
«به خاطر من»
من به خاطرت
هر کاری می کنم
بگیر فطره ام اما مخور برادر جان
که من در این رمضان
قوت ِ غالبم غم بود ...؛
(مهدی اخوان ثالث)
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
(حافظ)